اين همه تنش وتشنج درافغانستان تقصيرکيست؟؟؟به ادامه بخش نخست


ناتووپنتاگون

 

امروز بعد سياسي و امنيتي حضور نيروهاي ناتو در افغانستان صرفا به بعد نظامي تبديل شده است و مصارفات  سنگيني كه در اين زمينه به نيروهاي ناتو در افغانستان وارد ‌شده است به مردم غير نظامي نيز تعميم پيدا كرده است به گونه‌اي كه مردم بيش از طالبان مورد هدف قرار مي‌گيرند و در بسياري از حملات جنگنده‌هاي ناتو، غيرنظاميان هدف قرار داده مي شوند تا نيروهاي طالبان. در واقع وضعيت فعلي نيروهاي ناتو در افغانستان باز هم بازمي‌گردد به اشتباهات فاحش سياست‌هاي خارجي دولت بوش. اين دولت بدون داشتن اطلاعات كافي از وضعيت موجود در افغانستان و بدون كسب آگاهي‌هاي لازم نسبت به ماهيت و هويت ملت افغانستان برنامه‌ريزي‌هاي قبل و بعد از جنگ افغانستان را پي‌ريزي كرد. از آنجايي كه اروپايي‌ها چون آمريكايي‌ها چندان تمايل و اصراري بر ادامه‌ي تلفات سنگين جنگي آن هم در جنگي كه نتايج پاياني‌اش از همان ابتدا مشخص بود، ندارند تلاش مي‌كنند كه با حداكثر هزينه، امكانات و نيرو طالبان را شكست دهند و فعاليت عناصر اين افراطيون را ريشه كن كنند اما اين امر ميسر نيست  .

نيروهاي خارجي از طريق بمباران مناطق مسکوني که با ادعاي پناه گرفتن طالبان در آن مناطق انجام مي شود، باعث کشتار مردم شده اند.اعتراض به عملکرد نيروهاي آمريکايي و ناتو که بارها از طريق سازمان هاي غيردولتي ، نهادهاي حقوق بشر و مردم کشور ابراز شده است ، هيچگاه مورد توجه مقامات کاخ سفيد و رهبران ناتو قرار نگرفته است . اما گسترش دامنه اعتراض ها به رفتار نيروهاي خارجي که اين بارتوسط تشکل هاي امداد رساني صورت مي گيرد ، بيانگر وجود مخالفت گسترده با خشونت طلبي واشنگتن و متحدينش در افغانستان است .

 به اعتقاد کارشناسان ، عمليات هوايي آمريکا و ناتو که به افزايش تلفات مردم عادي منجر شده ناشي از نگراني نيروهاي خارجي از عمليات زميني است .

بي ترديد ناديده گرفتن زندگي انساني در کشورو کشتار مردم از سوي ائتلاف هرگز از خاطره افکار عمومي جهان پاک نخواهد شد .در پي انتقادهاي شديد مردم از اقدامات نيروهاي خارجي ، ناتو به اشتباه در عملکرد خود در افغانستان اعتراف کرد . تهديد جان مردم از طريق عمليات بي هدف ناتو ، نوعي ناامني رواني را در سطوح مختلف جامعه به وجود آورده است . علاوه براين گستردگي عمليات هوايي ناتو باعث شده است روند بازسازي دچار رکود شود .

بنابراين تا زماني که نيروهاي خارجي برنامه ای روشن و هدفمند براي مبارزه با تروريسم تدوین نکنند ، کاهش کشتار غير نظاميان ، ثبات داخلي و رونق اقتصادي در افغانستان میسر نمي شود . انتشار گزارششهای محافل اطلاعاتي - امنيتي آ مريکا در گذشته نشان داد که سياست هاي کاخ سفيد به افزايش تروريسم و ناامني در جهان منجر شده و تروريسم بين المللي را گسترش داده است. روزي نمي‌گذرد كه خبر كشته شدن تعدادي از مردم غير نظامي در حملات جنگند‌هاي آمريكا منتشر نشود و پس از آن طولي نمي‌كشد كه فر ماندهان نظامي ناتو با اتخاذ موضع‌گيري اعلام مي‌دارند اين افراد مظنون به عضويت در تشکلات طالبان هستند.

گويا به جاي آن كه جنگنده‌هاي آمريكا از بمب‌هاي هوشمند براي بالا بردن سطح هدف گيري دقيق استفاده كنند، از بمب‌هاي كودن كه هيچ دقتي درهدف گيري ندارند استفاده مي‌كنند و گرنه چگونه ممكن است كه در هر بار حمله‌ي نظامي جنگنده‌هاي آمريكايي به مناطقي كه مظنون به فعاليت طالبان هستند بيشتر غير نظاميان هدف قرار داده مي‌شوند! ابراز تاسف و انجام عذرخواهي از سوي يك طرف نظامي نسبت به اشتباهي كه در انجام ماموريت و هدفي كه به او موكل شده است يك امر معمول و بلكه يك اصل ديپلماتيك كاملا معروف است طوري كه امروز سياست عذرخواهي و ابراز تاسف نسبت به اشتباه سياسي يا نظامي به عنوان يكي از اصول عامه‌ي ديپلماسي تعريف مي‌شود؛ اما اين تاسف هرگز نمي‌تواند از بار مسووليت قانوني و انساني مربوط به جنگ‌هاي نظامي بكاهد، وآنگهي تاسف و اشتباه نيز بار معنايي خود را دارد .

زماني كه در برهه‌اي از زمان عذرخواهي نسبت به امري انجام مي‌گيرد به آن معنا است كه آن اشتباه دوباره تكرار نخواهد شد اما اين موضوع درباره‌ي افغانستان و عراق قابل تطبيق نيست زيرا يك نوع جنايت هميشه در حال تكرار شدن است و هميشه غير نظاميان مسلح در حملات نيروهاي آمريكا در عراق و نيروهاي ناتو وآمريکا در افغانستان قرباني مي‌شوند. بنابراين ابراز تاسف و عذرخواهي از اشتباهي كه بعضا به يك واقعيت تبديل شده است، اصلا قابل قبول نيست. ياپ دو هوپ شفر،سکرترجنرال ناتو در توضيح كشته شدن بيش از بيست وپنج غير نظامي كه در حملات جنگنده‌هاي ناتو در جنوب افغانستان هدف قرار داده شدند، به اختصار مي‌گويد كشته شدن اين بيست وپنج نظامي امر بسيار تاسف‌باري است.

دراین باره که نظامیان آمریکائی بطور مرتب به سوی غیرنظامیان تیراندازی می کنند جای بحث وجود ندارد. این گونه عملیات آنقدر تکرار شده است که حتی کرزی ضمن انتقاد نمايشي وبي نتيجه از عملکرد نظامیان آمریکائی گفته است که آمریکائی ها بجای طالبان مردم عادی را می کشند . مراسم عروسی درقندهار، کشتاردرپنجوايي قندهار، هلمند ، جلال آباد، نورستان و حتی در کابل مردم مظلوم افغانستان مورد حمله نظامیان آمریکائی قرارگرفته اند و هربار که سربازان آمریکائی اقدام به کشتار مردم غیرنظامی کرده اند و معلوم شده است که افراد بی گناه هدف قرارگرفته اند.

فاجعه بارتر این که این گونه جنایات به افراد معمولی نظامی آمریکائی نسبت داده شده و تلاش شده است هدايت فرماندهان نظامی کم اهمیت جلوه داده شود.  این درحالی است که استراتژی وزارت دفاع آمریکا ( پنتاگون )در اولویت قرارگرفتن جان سربازانش است و دراین راستا آنها مختارند بهرگونه که صلاح می دانند عمل نمایند. بنابراین بحث اشتباه یاعمل خودسرانه یک نظامی آمریکائی مطرح نیست ، بلکه خط مشی نظامی آمریکا در افغانستان مطرح است که محور اساسی آن اعمال خشونت به قصد مرعوب کردن مردم است . این موضوعی است که در داخل آمریکا نیز انتقاداتی را برانگیخته است .  

چنانکه گزارش واشنگتن پست اشاره می کند که آدام اسمیت رئیس تیم مجلس نمایندگان امریکا که نیروهای عملیات ویژه را نظارت می کند، درباره گزارش کشتن مردم بي گناه وفير نظامیان آمریکائی به غیرنظامیان در افغانستان گفته است ، این گزارش ها شامل چیزی بیش از مدارک کافی درباره اشتباهات نیروهای دریائی هستند و اطلاعات بسیار آزاردهنده ای دراین گزارش ها وجود دارد که باید درباره آنها تحقیقاتی شود.

بااین حال و به رغم انتشار گزارش های افشاگرانه از کشتار مردم در افغانستان ، فرماندهان نظامی آمریکا توجهی به این گونه گزارش ها ندارند و در جریان عملیات جستجو اساسی ترین حقوق مردم افغانستان را نادیده می گیرند و کوچکترین اعتراضی را با گلوله پاسخ می دهند. کارشناسان مسائل افغانستان براین باورند که یکی از دلایل افزایش حمایت از طالبان کشتار غیرنظامیان و اعمال خشونت نظامیان آمریکائی علیه مردم بی گناه افغانستان است که از سر اجبار به طالبان پناه می برند .

هر روز که مي گذرد برآمار تلفات غير نظاميان در اثر بمبارانهاي جنگنده هاي آمريکائي و ناتو افزوده مي شود و بموازات آن خشم و نارضايتي مردم نيز از عملکرد نيروهاي خارجي در حال افزايش است. اين وضعيت دير يا زود خارجي ها را به بن بست خواهد کشاندو درنهايت موجب شکست وناکامي آنها خواهد شد . ازطرف ديگردراثر وقوع انفجار هاي متعدد وقوي در شهر کابل وازجمله انفجارخونين دربس استادان وافسران اکادمي پوليس ، دهها افسر و استاد اکادمي کشته و زخمي شدند .

پوليس پايتخت اعلام کرد ، در ين انفجار علاوه بر تلفات نیروهای پولیس برخي از غيرنظاميان نيز جان خود را از دست دادند . به گفته منابع محلي ، انفجار کابل قوي ترين انفجار در شش سال اخیر بوده است  . شدت انفجار در کابل به حدی بود که برخي منابع خبري اين حادثه را به انفجارهاي خونين بغداد تشبيه مي کنند. زمانی که با حمله آمريکا به افغانستان تحت نام جنگ با تروريزم آغاز شد، دولت بوش برای نگهداری زندانی‌های مظنون و منتصب به القاعده و سایر گروه‌های تروریستی زندان گونتانامو، در خلیج گوانتاناموی کوبا را تاسیس کرد.اکنون که این زندان به مرز هفت سالگی رسیده و بوش رفته رفته به آخرین روزهای ریاست جمهوری خود نزدیک می‌شود، دولت وی قصد دارد این زندان را تعطیل کند. اما زندان گوانتانامو تنها چیزی نیست که دولت بوش مصمم است پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نام آن را از اخبار روز رسانه‌ها به کتاب‌های تاریخ منتقل کند. از جمله مراکزی که دولت فعلی آمریکا ظاهراً قصد ندارد برای دولت بعدی به میراث بگذارد زندانی است مانند زندان گوانتانامو که اردوي آدمکش واجيرصفت این کشور در بگرام تاسیس کرده است. اما کارشناسان معتقدند کاهش تدریجی شمار زندانیان این مرکز (که به مراتب بیشتر از زندانیان گوناتنامو است)، و در نهایت تعطیلی آن، بر خلاف روندی که در زندان گوانتانامو در پیش گرفته شده است، با مشکلات سیاسی، حقوقی، و امنیتی متعددی روبروست. 

اما تقریباً یک سال پس از افتتاح زندان در حومه کابل، مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیدند که این زندان تنها ظرفیت نیمی از زندانیانی را دارد که ابتدا برای انتقال به آن در نظر گرفته شده بودند.

در نتیجه این کاستی مقامات آمریکایی به ناچار اعلام کردند زندان آمریکایی بگرام همچنان با حضور صدها زندانی تا مدت معینی به فعالیت خود ادامه می‌دهد. اما در همین مدت صلیب سرخ به عنوان تنها سازمان و نهادی غیر از نظاميان آمریکا که اجازه ورود از زندان مرموز و مخوف بگرام را داشت در گزارش‌های خود به انتقاد شدید ازناتو و پنتاگون به دلیل شیوه رفتار با زندانی‌ها در این مرکز پرداخت.

صلیب سرخ در گزارش محرمانه‌ای که تابستان گذشته در این زمینه منتشر کرد با استناد به گفته‌های دو تن از مقامات آمریکایی نوشت ، ده‌ها تن از زندانیان مرکز بگرام در سلول‌های انفرادی که به طور مخفیانه زیرزمین حفر شده‌اند و وجود آن‌ها تا کنون با صلیب سرخ پوشیده بوده است، هفته‌ها و حتی ماه‌ها محبوس بوده‌اند بدون این که اجازه تماس با خارج از زندان یا ملاقات به آن‌ها داده شود. صلیب سرخ در همین گزارش با اشاره به گفته‌های یکی از دو منبع می‌نویسد، نظامیان آمریکایی طی دیدارهای مسوولين صلیب سرخ از زندان بگرام این دسته زندانی‌ها را مخفی کرده‌اند. این سازمان بین‌المللی با رجوع به اطلاعاتی که از طریق همین منابع در اختیارش قرار گرفته چنین نتیجه‌گیری می‌کند که رفتار گردانندگان زندان بگرام با زندانی‌های مستقر در آن مغایر اصول کنوانسیون ژنو است...
در واقع مشکل اصلی که موجب وسعت یافتن زندان بگرام شد این بود که این زندان ابتدا به عنوان محل ترانزیت زندانی‌هایی در نظر گرفته شده بود که قرار است به سایر زندان‌های خارجی آمریکا منتقل شوند (مانند گوانتانامو). اما ظاهراً مسئولان آمریکایی در تخمین سرعت و روند انتقال زندانی‌های زندان بگرام به سایر بازداشتگاه‌های تحت مدیریت پنتاگون، مشکلات سایر زندان‌های خارجی خود را کمتر از آن چه هست در نظر گرفته بودند و به همین خاطر رفته رفته شمار زندانی‌هایی که در مرکز بگرام نگهداری می‌شدند، افزایش یافت برای مثال شمار زندانیان این مرکزدر آغاز سال گذشته میلادی به پنجصد نفر رسید و اکنون از مرز ششصد  نیز گذشته است.

اما به رغم گستردگی و شمار زندانیانی که در زندان بگرام تحت بازداشت هستند، این زندان نتوانسته حتی به اندازه بخشی کوچک از توجه عمومی را که بذل مسائل مربوط به زندان گوانتانامو می‌شود به خود اختصاص دهد و همچنان پوشش رسانه‌های بین‌المللی، توجه سیاستگذاران و نمایندگان کنگره آمریکا، و حتی فعالان و مدافعان حقوق بشر در این زمینه تنها به گوانتانامو محدود می‌شود.

تینا فاستر، وکیل و مدافع حقوق بشر مقیم نیویارک که اخیراً به وکالت از سوی زندانیان زندان بگرام دوسيه ‌ای علیه پنتاگون در محکمه فدرال ایالات متحده تشکیل داده است درباره این زندان می‌گوید: «مشکل بگرام هنوز حل نشده است و اگر کمتر درباره آن می‌شنویم فقط به خاطر آن است که دولت موفق شده در پنهان‌کاری و مخفی کردن مشکلات این زندان بهتر عمل کند.» به نظر می‌رسد یکی دیگر از دلایلی که باعث شده این مرکز به رغم مشکلات عمیق‌تری که رو در رویش قرار دارد، کم‌تر از نمونه‌هایی نظیر گوانتانامو مورد توجه قرار گیرد ملیت زندانی‌هایی است که در این مرکز به سر می‌برند.

از جمع بیش از شش صد نفر زندانی که در زندان بگرام هستند فقط سي نفر اتباع کشورهایی غیر از افغانستان هستند در حالی که برای مثال اکثر زندانیان گوانتانامو را مبارزان خارجی القاعده از کشورهای مختلف عربی و حتی کشورهای غربی تشکیل می‌دهند. .. اما از سوی دیگر تعداد زیاد زندانی‌های بگرام و روند رو به افزایش شمار آن‌ها به معنای مشکلات بیشتری برای ایالات متحده است چرا که با بیشتر و بیشتر شدن شمار این زندانی‌ها برنامه تحویل مسئولیت زندانی‌ها به دولت افغانستان که از مدت‌ها پیش در دستور کار نیروهای آمریکایی قرار داشته، دشوارتر می‌شود. در همین زمینه، بر اساس توافقنامه دیپلماتیک محرمانه‌ای که بین مقامات آمریکایی و افغانی به امضا رسیده و نسخه پیش‌نویسی از آن را روزنامه نیویارک تایمز منتشر کرده است، دولت آمریکا برای تحویل زندانی‌های بگرام به مراکز تحت نظر دولت دو پیش شرط تعیین کرده بود که یکی از آن‌ها شرایط ویژه و دقیق امنیتی در این زندان بود. 

از سوی دیگر روند ساخت زندان ، تربيه و تجهیز نیروهای دولتي با مشکلی جدی مواجه شد زمانی که دو افسر آمریکایی مسئول نظارت بر اجرای این پروژه بودند به ضرب گلوله کشته شدند.

شخص ضارب یکی از افراد گارد دولتی افغانستان بود که بعداً مقامات دولتی مدعی شدند وی از نیروهای طالبان بوده که در گارد دولتی نفوذ کرده است. این حادثه موجب شد علاوه بر اخراج بیش از بيست نفر از نیروهای آموزش دیده گارد دولتی (به دلایل امنیتی) پروژه تاخیر بیافتد.

جنگ سالاران وتفنگ پرستان 

 

هنگامي آمريكا تصميم گرفت عليه طالبان وارد جنگ شود به تجهيز و تقويت فراريان ديروزي مبادرت ورزيد. اما تفنگداران جنگ سالار بقاونفع خویش را درایجاد انار شيزم وبرهم خوردگی وضع اجتماعی دیده، از همین جهت پیوسته درصدد  بی ثبات نگهداشتن ا وضاع تلاش هاي مذبوهانه مينمايد و سود خویش را فقط وفقط درحنگ وتفنگ مي بينند آ نها به منظوراغوا وسرکوب مردم، درتمام عرصه ها دست به اقدامات خائنانه و ماجراجويانه میزنند. دولت پروسه بنا م جمع آوري سلاح را روي د ست گرفت که ميليون ها دالررا به بادفنا داد، ولي درظاهرارقام هاي ارايه مي گردد که اميد واري هاي کاذبي را به مرد م نويد ميدهد.

اما کشتن ، بستن ، بردن ، اختطا ف ، زورگويي ، قاچاق وحشت ، بربريت ، جنگ هاي ذات البيني و مرد م آزاري با گذ شت هرروزوسعت بي سا بقه پيدا مي نما يد . گزارش هايي در دست است که افراد ملبس به يونيفورم پوليس، در اخلال امنيت شهر نقش داشته اند، با اينکه از سوي مقامات دولتي اعلام شده که اين افراد از چوکات اداره پوليس خارج بوده اند و تنها از يونيفورم استفاده کرده اند، اما اين موضوع به قوت خود باقيست که با نبود زير ساخت اقتصادي افزايش بيکاري سبب اخلال در امنيت اجتماعي مي شود.  اين موضوع سبب پديد آمدن نوعي کانگستريزم شهري گرديده است.

بيش‌ از شش سال‌ است‌ كه‌ امريكا و متحد ين‌ درافغانستان‌ حضوردارند اما هنوز هيچ‌ نشاني‌ از ثبات‌ و صلح‌ و امنيت‌ در كشور سراغ‌ نداريم ، زيرا پس‌ از سقوط‌ طالبان‌ ، بايد بدون درنگ به جمع آوري اسلحه ا قدا م ميگرديد نه تنها اقدامي نشد بلکه دست‌ تفنگدارا ن ‌ در نقض‌ حقوق‌ بشر، حقوق‌ زنان‌، دامن‌ زدن‌ اختلافات‌ قومي‌ و مذهبي‌، چور و چپاول‌ با زگذاشته شد. حال‌ نه تنها بر مردم‌ ما بلكه‌ بر اكثر مردم‌ دنيا آشكار گشته‌ است‌ كه‌ با وصف‌ حضور نيروهاي‌ آيساف‌ وادعاهاي‌ بلند بالاي‌  كرزي‌، هنوز هم‌ افغانستان‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از مراكز فجايع‌ حقوق‌ بشر باقي‌ مانده‌ است.

ادامه‌ خشونت‌ عليه‌ زنان‌، حوادث‌ بيشمار تجاوز، تهد يد و ازدواج‌ اجباري‌ توسط‌ افراد مسلح‌ ‌، افزايش‌ بي‌سابقه‌ خود كشي‌ و خو د سوزي‌ زنان‌، تهديد فاميل‌ها تا د ختران‌ خود را به‌ مكتب‌ نفرستند، سوزاند ن‌ مكاتب‌ دخترانه‌، احساس‌ ناامني‌ زنان‌ در كار بيرون‌ از خانه‌، ممنوعيت‌ ظاهر شدن‌ آواز خوانان‌ زن‌ در راديو و تلويزيون‌، افزايش‌ زنان‌ و بيوه‌هايي‌ كه‌ چاره‌اي‌ جز گدايي‌ و روي‌ آوردن‌ به‌ فحشا ندارندو...

هم اكنون دهها هزار ميل سلاح نزد گروپ هاي مسلح وجود دارد كه عامل نا امني در كشور هستند. اگر سلاح جمع اوري شده باشد، پس اينهمه زورگويي، درگيري، قتل و جنايت چگونه اتفاق مي‌افتند. همين حالا تنظيم هاي حزب گلبدين، جمعيت رباني، شوراي نظار، اتحاد سياف ، وحدت اكبري، وحدت خليلي، حركت هاي اسلامي و ... كاملاً مسلح بوده، واليان و قوماندانان امنيه تنظيمي هر يك دهها ميل سلاح در اختيار دارند.

سرگروپ ها و بعضي از فرماندهان و مسوولان اين تنظيم ها در دولت نيز شركت داشته ولي سلاحكوت هاي خود را حفظ كرده اند. باحاکميت مجدد تفنگداران يکبارديگر فساد مالي‌، رشوت‌ ستاني‌ ، زورگويي ، بي قانوني ، فساداجتماعي ، جنايت اخلا قي ، بزن ، ببروبکش سلاحداران ، بيكاري ، فقر، وجوروچپاول به اوج خود رسيد . خورد و برد قسمت‌ اعظم‌ كمك‌هاي‌ خارجي‌ به‌ وسيله‌ وزارتخانه‌ها و د يگر ارگان‌هاي‌ دولتي‌ و كند بودن‌ اعمار مجدد. سران‌ جهادي‌ در زير چشم‌ هزاران‌ عسكر امريكايي‌ و ناتو به‌ توليد و تجارت‌ بيسابقه‌ي‌ هيروئين‌ مشغول‌ بوده‌ كه‌ افغانستان‌ را مجدداً در صدر ليست‌ كشورهاي‌ توليد كننده‌ هيروئين‌ قرار داده‌اند. باوجود ادعاهاي‌ مبني‌ برآزادي‌ بيان‌، فريادها در گلو خفه‌ مي‌گردند و آناني‌ كه‌ جرئت‌ ابراز نظرات‌ غير سازشكارانه‌ شان‌ را دارند با ضرب‌ و شتم‌ و تفنگ‌ و تهديد روبرو مي‌شوند.

  پروسه خلع سلاح آغاز شدو اميدواريهاي را در ميان مردم پديد آورد مردمي که طي بيشترازيک دهه درحاکميت تفنگ هزارا ن قربا ني دادند و کشور خود را نمايشگاه عظيم انواع سلاح هاي سبک و سنگين مي ديدند، درين آرزو بودند که روزي سايه سياه تفنگ را بربالاي سرشا ن نديده واين حاکميت ننگين را براي ابد به گورستا ن تاريخ دفن نمايند.

ذخاير و معادن ما که براي دولتمردان نا مکشوف باقي مانده اند به وسيله دزدان و غارتگران شناسايي مي شوند و آنان اين منابع ارزشمند را استخراج نموده ود ر با زارهاي خارج از کشور، به فروش مي رسانند.  کشور ومردم افغانستان با توجه به اين که اقتصاد ضعيفي دارند اندک بضاعت مالي ما چه در خانه و چه سرمايه هاي ملي اينگونه به غارت وتاراج مي رود.

تبدیل جنگ سالاران به كارمندان دولت. كرزی گفته بود: دوران جنگ سالاری به پایان رسیده است.

اما با وجود اعلام كرزی، جنگ سالاران هنوز جزو قدرتمندترین نیروهای كشور به شمار می‌روند. شماری از آنها در شهر و شهرك‌های افغانستان سنگر گرفته اند، مهمات جمع آوری می‌كنند، به قاچاق تریاك می‌پردازند و به نیروهای پولیس ضربه می‌زنند. آنهایی هم كه در كابل حضور دارند می‌توانند به راحتی نظامیان خود را از نو به خدمت فراخوانند. چندی پیش برنامه توسعه سازمان ملل متحد كه پروژه‌ای را با هدف خلاصی كشور از شر جنگ سالاران و نظامیان غیرقانونی پیش می‌برد، اعلام كرد كه حداقل پنجصد عضو دولت كرزی مستقیما با گروه‌های نظامی‌غیرقانونی ارتباط دارند. يوناما اين نگرانی را مطرح کرد که ادامه فساد در حکومت به کاهش حاکميت دولت مرکزی منجر خواهد شد.   اگرچه افغانستان در يک مرحله گذار قرار دارد ولی ممکن نيست از کنار مسايل مهمی چون فساد، مواد مخدر و اداره ضعيف به آسانی گذشت.  وجود فساد اداری در دستگاه حکومت از آن دسته انتقادهای است که پس از طالبان ، کرزی همواره با آن مواجه بوده است؛ آنچه که حکومت کرزی از نخستين روزهای تشکيل متعهد به مبارزه با آن شده بود. ولی در حال حاضر اين مشکل به جای کاهش، رو به افزايش نهاده است.

دوام اين حالت در کنار نارضايتی مردم نگرانی برخی سازمان های جهانی را نيز برانگيخته است.

موضوع فساد در د ستگاه حکومت به يکی از بحث های محوری مطبوعات غربی نيز تبديل شده چنانچه در يکی از شماره های اخير روزنامه واشنگتن پست در مطلبی از خريد و فروش پست های بلند دولتی در افغانستان خبر داده شده است. بسياری افغان ها به اين نتيجه رسيده اند که اگر جلو فساد گرفته نشود و اصلاحات لازم به وجود نيايد آنچه در سال هاي گذشته دولت و مردم به دست آورده اند به آسانی از دست خواهد رفت. سال گذشته شماری از سران جهادی که در گزارش سازمان جهاني نظارت برحقوق بشر ، متهم به نقض حقوق بشر شده بودند؛ در کابل گردهم آمدند و پیرامون گزارش اخیر سازمان نظارات بر حقوق بشر؛ به بحث و مشوره، پرداختند و دخالت شان در جنايات جنگي را رد كردند.

آنان انتشار اين گزارش را توطئه‌ اي عليه مجاهدين توصيف و خواهان محاكمه تهيه ‌كنندگان اين گزارش شدند. در اين نشست كه شماري از سران جهادي و برخي نمايندگان مجلس حضور داشتند، بر تشكيل گردهمايي  در در اعتراض به گزارش سازمان متذکره تاكيد شد. برهان‌الدين رباني در رابطه ‌با گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر گفت كه بايد عليه تهيه‌ كنندگان اين گزارش اقامه دعوا شود.

 وي با اشاره به اينكه در گزارش به حيثيت ملي افغان‌ها تجاوز شده افزود: هر فردي از اين دار و دسته و لانه جاسوسي آنها گزارش را تهيه كرده بايد محاكمه شوند.( نه آدمکشان مسلح )

وي اضافه كرد: اين سازمان نه بر اساس احساسات اسلامي و يا دفاع از حقوق بشر بلكه بر اساس وظيفه اطلاعاتي دشمن عليه جنبش آزادي ‌خواهي ملت‌ ها فعاليت مي كند. رباني اين گزارش را توطئه توصيف كرد و افزود: شماري از افراد داخلي و خارجي در تهيه گزارش ياد شده دخالت دارند.

همچنين رسول سياف نيز گفت كه اين ‌گزارش آسيبي به مجاهدين و مردم  وارد نخواهد كرد بلكه باعث همبستگي بيشتر و وحدت ميان آنها خواهد شد. چندي قبل ديدبان حقوق بشر در گزارشي اعلام كرده بود: اگر كرزي عدالت را حاكم نسازد، روند تحكيم امنيت در كشور شكست خواهد خورد. در گزارش تاكيد شد كه وقت آن است افرادي كه در جنگ ‌هاي داخلي ودر وقوع جرايم جنگي دخالت داشتند به دادگاه احضار شوند. در گزارش ديدبان حقوق بشر از حكومت افغانستان انتقاد و گفته شد در عوض اينكه پايمال‌ كنندگان حقوق بشر و مجرمان جنگي به دادگاه احضار شوند، آنان دردولت وپستهاي کليدي گماشته شدند.

درگزارش از عبدالرسول سياف ، برهان‌الدين رباني ، قسيم فهيم ، اسماعيل خان ، عبدالرشيد دوستم و كريم خليلي معاون كرزي نام برده شده است. بر اساس اين گزارش ، گلبدين حكمتيار رهبر حزب اسلامي ، ملا محمد عمر، ملا دادالله و مولوي جلال‌الدين حقاني از طالبان وحزب اسلامي متهم به جنايت ضد بشري نيز مي ‌باشند. پس از انتشار اين گزارش دولت افغانستان مطالب سازمان نظارت برحقوق بشر را در مورد شماري از شخصيت‌ هاي جهادي كشور نادرست اعلام كرد.


اما در سال  هاي گذشته موسسات داخلى و جهانى حقوق بشر مكررأ گفتند كه نا قضين بزرگ حقوق بشر در چوكى هاى رسمى افغانستان كار مى كنند. اما تاكنون كسى مشخص نام فردى را ياد نكرده بود. مقامات افغانستان در پاسخ به اين اتهامات هميشه گفته اند كه اين سخنان صرف اتهامات است و عليه اين افراد اسناد و شواهد وجود ندارد. اما اخيرأ رئيس بخش آسيا در سازمان حقوق بشر هيومن رايتس واچ برات آدمس از افرادى كه به گفته او عملأ به جنايت جنگى و جنايت عليه بشريت متهم مى باشند نام برد.

كرزى هم اعلام نمود كه برنامه اى را تحت نام عدالت انتقالى روي دست گرفته است كه طبق آن با مجرمين جنگ در افغانستان و جنگ عليه بشريت برخورد صورت خواهد گرفت. اما مقامات دولتى نگفتند كه اين برنامه چه وقت آغاز مى شود و كدام افراد به كرسى عدالت كشانده مى شوند.

اما برات آدمس در صحبت تلفونى خود با راديوى آزادى مهر سكوت را در ين مورد شكسته و نام اين افراد را كه به جنايات عليه بشريت و جنايات جنگى متهم مى باشند با صراحت به زبان آورد.  آدمس در صحبت هاى خود از كرزى خواست كه يك محكمه خاص را تشكيل دهد تا جنايتكاران جنگ در آن حضور يابند. او همينطور گفته است كه بعد از سقوط طالبان حكومت افغانستان و حاميان بين المللى آن به ناقضين حقوق بشر و قاچاقبران مواد مخدر تكيه كرده است.او گفته است كه در ظرف سال هاي گذشته مردم افغانستان شاهد شديد ترين جنايات در اين كشور بودند.
آدمس اضافه مى كند زماني خارجيان بر اين مردم بمبارد مى كردند و بعدأ در جنگ هاى تنظيمى توسط افغانها بمباران شدند.
 آدمس مى افزايد كه طبق يك گزارش اين سازمان در اوايل دهه نود ميلادى براى ويرانى كابل قدم عمدى و منظم برداشته شد و اين يك جزو كوچكى از جريانات افغانستان است.
به گفته آدمس يك عده افرادى كه مسوول اين اعمال بودند به يك ترتيبى از گذشته پاك شده و حالا در چوكى هاى بلند حكومت و پارلمان نشسته و از مصئونيت هم بهره مند شده اند.

 اما آدمس ميگويد كه اين حالت براى مردم افغانستان قابل قبول نيست. ( افغانهاى كه ما با آنها صحبت كرديم گفتند كه اين موضوع براى شان غير قابل قبول مى باشد. آنها ميدانند كه كى كشور شان را ويران كرد ، آنها اين افراد را كه به جنايات عليه بشريت و جنايات جنگ دست زده اند مىشناسند و اعتبار آنها به حكومت و به پارلمانى كه به چنين افراد مقام ، قدرت و حيثيت داده است كمتر مى شود.)  آدمس در صحبت خود بر مقامات حكومتى وبخصوص کرزي اعتراض مى كند كه به اين امر توجه ندارد. ما اين موضوع را در سال هاى گذشته هم مطرح نموديم ، كرزى خيلى محتاطانه و با كندى حركت مى كند.

او گفته است كه از عقيده عدالت بخاطر جنايت هاى گذشته حمايت مى كند اما او با تهديد افرادى مانند سياف روبرو شده و عقب نشينى كرده است. آدمس ، كرزى را تشويق مى كند از محاكمه چنين افراد ترس نداشته باشد : ( واقعأ اميدوارم كه اعلام برنامه عدالت انتقالى يك علامتي باشد كه رئيس جمهور حقيقتأ به اين گفتار متعهد است و به قبول خطر در اين راه آماده مي باشد. عقيده ما اينست كه اين افراد نمي توانند كرزى را به سقوط روبرو سازند، آنها در حقيقت بازنده خواهند بود به شرطى كه كرزى به حمايت جامعه جهانى در مسئله جنايات با آنها برخورد نمايد.

خليلزاد مي گويد : آمريکا در تقويت و پرورش بنياد گرايي اشتباه كرد، از همان آغاز مبارزه اش بعد از ١١ سپتامبر در برابر تروريزم جدي عمل نكرد. اين كشور بيشتر د لنگراني براي حضور در منطقه داشت تا نابودي نطفه هاي تروريزم. از جانب ديگر امريكا ميتوانست با كمك هاي اقتصادي موثر نه به دزدان در افغانستان ودلالان درپاکستان ، بلكه به افراد مطمئن و پاك براي رشد اقتصادي، زمينه سربازگيري تروريستها و بنياد گرايان را در كشور به حداقل برساند.   روزنامه گاردين "سلاح هايی كه ايالات متحده و بريتانيا به همراه متودهای پيشرفته جنگی در اختيار بنيادگرايان قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و براساس پديده "چرخش" برعليه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهيه ديده بودند. با آن كه رسانه های گروهی آمريكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت جهادي و طالبي در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ايالات متحده به گروه های بنيادگرا كرده است. يكي ديگر از اشتباهات آمريكايي ها تاكيد بيش از حد آنان بر روي عمليات هاي جنگي  است.

ازجانب ديگراعضاي ولسي جرگه كه اكثريت آن ها را رهبران و فرماندهان به اصطلاح جهادي و به تعبير غربي ها تفنگ سالاران سابق تشكيل مي دهند برا ي تبرئه ي خود اقدام به تصويب منشور مصالحه ي ملي نمودند كه بر مبناي آن خود را از اتهام نقض حقوق بشر و قتل نفس و غارت مردم تبرئه نموده و سندي براي دفاع از خود تدوين كنند. اين رهبران و فرماندهان خطا كار بار ديگر بزرگترين اشتباه را مرتكب شدند و در واقع سند محاكمه ي خود را تصويب نمودند. اين افراد كه در طول عمر شان از هر نوع معامله و مجادله براي تأمين منافع شخصي دريغ نورزيدند و حتي به دهل دموكراسي و سكولاريسم غرب بنام جمهوري اسلامي ! به رقص در آمدند و به اسلام و جهاد و مردم ستم كردند، فكر مي كردند بخاطر اين كه اسلام و جهاد را در پاي امريكا و غرب قرباني كرده و در سايه ي توپ و تانگ نيرو هاي آمريكايي و پيمان ناتو و حمايت همه جانبه ي غربي ها به زعم خود شان از طريق دموكراتيك ! به عنوان نمايندگان مردم در پارلمان راه يافته اند مي توانند با سند سازي در اين پارلمان نمايشي به حمايت غرب و نيرو هاي خارجي اميد وار باشند و زماني كه تاريخ مصرف شان بسر مي رسد مورد مؤاخذه قرار نگيرند.

اما چنين نشد، قبل از همه نمايندگان سكولار شايد هم برخي مسلمانان مخالف غارتگران جهاد ي با طرح منشور مصالحه ي ملي در ولسي جرگه مخالفت كرده و جلسه را ترك كردند. سپس شبكه ي جامعه ي مدني و حقوق بشر كه مورد حمايت غربي ها است با آن مخالفت كرد و بعد از آن نمايندگي سازمان ملل به مخالفت با اين منشور برخاست و سر انجام دفتر حامدكرزي مخالفت خود را با نصويب منشور مصالحه ي ملي در ولسي جرگه اعلام كرد .

 همه نهاد ها ي دولتي و بين المللي عفو جنايتكاران جنگي را در صلاحيت ولسي جرگه ندانستند و اين حق را متعلق به قربانيان جنايت ها در افغانستان اعلام كردند. سركردگان غارت گري و آدم كشي كه اعتبار جهاد را به انحصار خود در آورده اند براي مقابله با محالفت هاي ملي و بين المللي ، اقدام به برگزاري گرد همايي در غازي استديوم كردند و حدود بيست حزب به اصطلاح جهادي در آن شركت كردند و حمايت شان را از تصويب منشور عفو غارتگران دين و دنياي مردم مظلوم  اعلا نمودند، اما اين كار هم نتيجه اي نبخشيد و سخنگوي يونيما در كابل بار ديگر با منشور ساختگي مصالحه ي ملي مخالفت كرده و عفو جنايتكاران را مربوط به قربانيان جنگ دانست.

در واقع جنگ سالاران  جهاد براي تبرئه ي شان تلاتش مذبوحانه اي كردند كه نه تنها نتيجه نبخشيد بلكه با اين كار بطور تلويحي به گناه كار بود خود اقرار كردند. اين ها اگر واقعاً مجاهد مي بودند اولاً به دهل دموكراسي وارداتي نمي رقصيدند وريش وپکول را درپاي سربازان خارجي نميرختند و ثانياً غير از خدا از كسي نمي ترسيدند و به دنبال سند سازي در نظام وابسته و پارلمان نمايشي و بي صلاحيت برا ي نجات خود شان بر نمي آمدند. اين تفنگداران هنوز از دنيا پرستي سير نشده و تنها به فكر خود شان هستند و به تحقير اسلام و مظلوميت مردم توجهي ندارند. از وارخطايي غارتگران كه بگذريم مخالفت سازمان ملل و سازمان هاي وابسته به غرب با مصوبه پارلمان و جلو گيري از قانوني شدن آن اين نكنه را بيشتر از پيش روشن مي سازد كه نظام سياسي افغانستان نظام دست نشانده و وابسته است و تصميم هاي آن هيچ ارزشي ندارد و تصميم گيرنده ي اصلي خارجيها هستند.

درين گيرودارما شاهد اعلام موجوديت رسمي تشكيلاتي كه خود را جبهه ملي مي نامد بوديم . رهبري اين جبهه را  برهان الدين رباني يكتن از چهره هاي جهادي که درويراني وبربادي کشوروبخصوص شهرکابل نقش داشت ، بر عهده دارد، كارشناسان سياسي و نوسندگان مطبوعات، قبل از آنكه جبهه ملي، فعاليت خود را رسماً آغاز كند، اعلام موجوديت اين جبهه، تركيب اعضاء، و احتمال موفقيت يا عدم موفقيت آن را از زاويه هاي مختلف مورد نقد و بررسي قرار داده اند. نخستين موضوعي كه براي بسياري از تحليلگران، ابهام آلود و تامل برانگيز است تركيب نامتجانس اعضاي رهبري جبهه است كه در آن افرادي از طيف هاي ناهمگون مجاهد اسلام گرا، چند تن ازچپي هاي ديروز و غرب گراها در كنار يكديگر در زير سقف جبهه ملي گردهم آمده اند.

برخي از اعضاي رهبري جبهه عبارتند از احمد ضياء مسعود معاون اول كرزي، اسماعيل خان وزير انرژي و آب، مارشال قسيم فهيم  و جنرال عبدالرشيد دوستم مشاور نظامي رئيس جمهور ، سيد منصورنادري وپسرش سيد جعفر ، اکبري ازحزب وحدت ، مصطفي ظاهر نواسه ظاهر شاه و فعال ترين عضو خانواده سلطنتي، يونس قانوني رئيس و تعدادي از اعضاي ولسي جرگه ، نور الحق علومي، سيد محمد گلاب زوي، و برخي چهره هاي ديگر مانند قاضي محمد امين وقاد، نعيم فراهي، تاج محمد وردك، صديق چكري و چند تن ديگر . . .

كرزي رئيس صريحاً با تشكيل جبهه ملي مخالفت كرده و گفت: برخي از سفارتخانه هاي خارجي در تشكيل آن نقش مهمي دارند. اين اظهارات  نشان از اين دارد كه دولت با حمايت پشتيبانان خارجي خود مصمم است از فعال شدن جبهه جلوگيري نمايد كه در اينصورت آينده اين تشكيلات نوپاي سياسي در هاله اي از ابهام فرو خواهد رفت. در اين رابطه  ميتوان باصراحت پيش بيني کرد ، ممكن است جبهه ملي ديريازود مصادره شود و احتمال ديگر اينكه ممكن است حالت شبيه دولت در دولت بوجود بيايد، زيرا تعدادي از اعضاي ارشد جبهه ملي يا عضو دولت اند و يا عضو پارلمان. احتمال ديگر را نيز نمي توان از نظر دور داشت و آن اينكه رئيس پارلمان، عضو جبهه است و رئيس جبهه، عضو پارلمان است، در اينصورت مشخص نيست كه اينها در تصميم  گيري هاي قانوني و وظايف پارلماني خود آيا از منافع جبهه حمايت مي كنند و يا از منافع نظام سياسي كشور؟

اگر چه سفير آمريكا در كابل و برخي از دولت هاي غربي بارها هشدار داده اند كه هرگاه در افغانستان اصلاحات روي دست گرفته نشود ممكن است كشمكش ها و چالش ها در اين كشور همچنان ادامه پيدا كند.

 اين نوع اظهارات به گونه اي اعلام نارضايتي از دولت كرزي پنداشته مي شود كه در طي سال هاي گذشته، نتوانسته است درکشور موفقانه عمل كند. اين مسأله ابهاماتي را بوجود آورده است كه ممكن است دولت هاي غربي، براي تأسيس كنندگان جبهه ملي چراغ سبز نشان داده باشند، ولي با اين حال اين دولت ها تا هنوز بصورت رسمي، يكپارچه از دولت كرزي حمايت مي كنند.

مدير بخش مطالعات بين الملل و استاد فلسفه و علوم سياسى دانشگاه واترلو كانادا از «عدالت پس از جنگ» مى گويد. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده است. همواره به آغاز جنگ و درگيرى هاى آن بسيار توجه مى شود در حالى كه دوران پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وي از حضار مى پرسد چرا بايد به دوران پس از جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گويد كه پايان دادن به جنگ مهم است و بازسازى پس از جنگ نيز به همان اندازه اهميت دارد تا از جنگ هاى ديگر جلوگيرى شود. اگر چنين نشود بايد منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله عدالت در شروع جنگ در ارتباط است.

اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پايان آن زهرآگين خواهد بود...

به اساس توضيح اين دانشمند اکنون درکشورما کسي نميتواند ازعدالت پس ازجنگ سخن بميان آورد با اندوه ودرد آنچه كه این وضعیت را خراب تر می‌سازد، فرورفتن نهادهای دولتی دركشاكش‌های قومی وزبانی وبرجسته كردن آنهاست، بهتراست كه هم حكومت وهم پارلمان، معیارهای شایسته سالاری وارزشهای علم و كمال وتوانایی ولیاقت را درنظربگیرند وازمطرح نمودن مسایلی كه چالش‌زا و گمراه كننده است، اجتناب كنند. يکي از مسايل  زبانزد بحث هاي است  پيرامون معاشات وکلاي شوراي ملي . درين ميان ديد گاهها ،  وطرز تلقي هاي ضد و نقيض بسياري حتي درميان  وکلاي ولسي جرگه نيز به عمل آمد که از جهاتي قابل تأمل  به نظر ميرسد.

برخي از وکلا اين معاشات را اندک وغير  مکفي ميشمازند با اين استدلال که آنها مکلف  به مهمانداري از موکلين  شان اند، شماري  ديگر اين معاشات را در مقايسه با معاشات کارکنان دولت گزاف وبالاتر از توان بودجهء دولتي به شمار  آوردند. دولت متعهد گردیده تا جهت  خریداری وسیله نقلیه  به هر وکیل شورای ملی ده هزار دالر امریکایی  وجهت تأمین  امنیت آنان  دو محافظ بدهد. به اساس اظهارات یونس قانونی ، این مبلغ درجریان پنجسال  ازمعاش وکلا کسر خواهد شد. چندي قبل اعضای شورا ی ملی گزارشی هیئت اجرائیوی  ولسی جرگه را مورد بحث  قرار دادند. درگزارش این هیئت  که توسط قانونی خوانده شد، آمده است که جهت تأمین امنیت بهتر جان  وکلا، با نماینده گان وزارت داخله ریاست عمومی امنیت ملی ونیروهای  ناتو بحث صورت گرفته  واین نهاد های امنیتی اعلام آماده گی در جهت  تأمین امنیت مطمئین کرده اند . هروکيل ماهانه حدود دوهزاردالرآمريکايي حقوق ، ماهانه ٦٧٥٠٠ افغانى پول د ستر خوان، ماهانه ٣٠ هزارا فغانى کرايه خانه، ماهانه ١٢ هزارافغانى براى  تيل و روغنيات موتر و ... به علاوه ٢٥ هزار افغانى را که به عنوان سفرخرچ براى دوره رخصتى به هر وکيل و سناتور دا ده شده بود .شما قضاوت فرمايد اين همه پول ازکدام طريق تهيه وبه وکلا ي که تعداد آنان ازچوروچپاول وطن ميليونها افغاني سرمايه دارند ، پرداخته شود دروطني که همه چيزآن به تاراج رفته است.اين است حکومت ننگين وشرم آورکرزي .

 

درفرجا م

 

 افغانستان که یکی از آسیب پذیرترین کشورهای جهان از آفت جنگهای متداوم، جنایات جنگی و بشری ناشی از آن، تخطیهای سریع از موازین قبول شدۀ حقوق مدنی ـ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، یکبار دیگر در معرض تحولات جدیدی قرارمی گيرد، که با تأسف روند تازه-ایجاد ارزشیی را که با مشکلات فراوان مجال زیستن پیدا کرد، تهدید می کند. مردم بیگناه افغانستان که قربانیان اصلی جنایات هستند، به مضمون باجگیریها، تفاهمات ناسالم، پیوندهای نامشروع و تبانیهای پشت پرده مبدل می گردند.

كرزي اغلب شكايت كرده كه كشورهاي غربي به وعده‌هايشان براي بازسازي افغانستان عمل نكرده‌اند. اما بعيد به نظر مي‌رسد اين اظهارات كشورهاي غربي را متوجه بي‌اعتنايي‌ آنها به بازسازي افغانستان كند.در گزارش اخير بانك توسعه‌ي آسيايي آمده است كه ميزان پول پرداختي قدرت‌هاي غربي براي هرافغان بسيار كمتر از ميزان مبلغ پرداختي آنها در كشورهاي جنگ زده‌ي ديگر استاغلب بودجه‌هاي خارجي صرف ساخت مکاتيب و سيستم‌هاي تعليم وتربيه شده كه آن هم تنها به كابل و ولايات‌ كليدي معطوف شده است و بسياري از شاگردان هم چنان در فضاي بازودرخيمه به درس خواندن مبادرت مي‌كنند .

كارشناسان  امداد رساني بين‌المللي در بازسازي افغانستان اعلام كردند، اوضاع امنيتي همچنان اصلي‌ترين مانع در بازسازي اين كشور است. آمريكا به عنوان بزرگترين كمك كننده‌ي مالي به افغانستان 1.37 ميلياد دالر در سال مالي جاري به اين كشور اختصاص داده كه اين پول نيز صرف مساعدت‌هاي نظامي به منظور اجراي اهداف نظامي مي‌شود . اختصاص بودجه براي بازسازي و توسعه‌ي جوامع تنها پس از صرف هزينه براي حصول اهداف نظامي در افغانستان صورت مي‌پذيرد . كارشناسان مي‌گويند، كمي پس از سقوط طالبان تنها برخي عمليات‌هاي محدود بازسازي آغاز شد و در همان سطح باقي ماند.

اوضاع امنيتي به گونه‌اي است كه مجله‌ي نيوزويك در گزارشي به تجديد قواي طالبان در اين كشور پس از گذشت شش سال از سقوط آنها اشاره كرده و در اين‌باره مي‌نويسد: با گذشت چند سال از اعلام سقوط طالبان و عمليات‌هاي فراوان نيروهاي ائتلافي و ناتو و اردوي ملي براي ريشه‌كني كامل آنها اكنون براي مشاهده‌ي اعضاي طالبان لازم نيست حتي از كابل خيلي فاصله بگيريد.

ازجانب ديگرافغانستان اولين و بزرگترين توليدكننده مواد مخدر در جهان به حساب مي‌آيد. دولتمردان آمريكايي پس از حمله نظامي به افغانستان اعلام كردند كه يكي از برزگترين برنامه هاي انها در كشور نابودي مزارع خشخاش، جلوگيري از كشت آن و ممانعت از قاچاق مواد مخدر است.  

حقيقت اين است كه دولت آمريكا پس از تصرف افغانستان نه تنها  هيچ گام جدي براي جلوگيري از كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر برنداشت بلكه در بسياري از موارد نيز به مافياي مواد مخدر در اين كشور  كمك كرده است.  طي ‪ بيش ازشش سالي كه از حمله آمريكا به افغانستان مي‌گذرد علي رغم ادعاهاي آمريكايي‌ها مبني بر تلاش براي كاهش كشت خشخاش در اين كشور و  جلوگيري از توليد مواد مخدر، آمارهاي موجود از افزايش توليد مواد مخدر در كشور و قاچاق آن به ساير نقاط جهان خبر مي دهد.  دفتر سياست ملي كنترول مواد مخدر  آمريكا در گزارشي اعلام كرد  اراضي زير كشت خشخاش به ميزان  چشمگيري نسبت به سال گذشته افزايش يافته و به يکصدوهفتادودو هزار و شش صد هكتار رسيده است . ا

ين گزارش هم چنين مي‌افزايد، از زمان سرنگوني طالبان در  افغانستان ، توليد خشخاش در اين كشور حدود شش برابر  شده است.    سفارت آمريكا در كابل همواره دولت كرزي را يكي از عوامل ناكامي مبارزه با مواد مخدر در افغانستان اعلام كرده است.

برپايه گزارش هاي منتشر شده از سوي سازمان ملل متحد، ميزان توليد محصول خشخاش درسال گذشته شش هزار و دوصد ‪تن است ودرسال جديد به هشت هزارئپنجصد تن رسيد كه در تاريخ اين كشور سابقه نداشته است . بارنت روبن پژوهشگر آمريكايي در جلسه استماعيه كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا درباره علل ناكامي دولت  افغانستان در مبارزه با مواد مخدر گفت : وقتي ما در اين مورد  صحبت مي‌كنيم كه چرا دولت افغانستان به اقدامات جدي عليه  قاچاق موادمخدر دست نمي‌زند بايد به خاطر داشته باشيم كه بسياري از اين دلالان موادمخدر توسط ايالات متحده تقويت مي‌شوند و به  بسياري از آن‌ها كمك شد تا دوباره قدرت را در دست گيرند.  وي افزود: وقتي كرزي خواست برخي از آنها را از مقام هايشان بركنار كند آنها از سوي بعضي ارگان هاي دولت آمريكا حمايت و در سمت هاي خود ابقا شدند زيرا حضور شان براي ايالات متحده مفيد  ارزيابي مي‌شد.  وي افزود : هشتاد در صد پول موادمخدر به جيب قاچاقچيان و  جنك سالاران سرازير مي‌شود، نه دهقاناني كه خشخاش كشت مي‌كنند  و در مزارع آن كار مي‌كنند و نود در صد از سود حاصل از تجارت  مواد مخدر به خارج از افغانستان ارسال مي‌شود.

به گفته روبن بدون ترديد يكي از دلايل افزايش كشت خشخاش و  توليد مواد مخدر در افغانستان سودسرشاري است كه از بابت توليد  و توزيع اين مواد، عايد قاچاقچيان و سوداگران مرگ مي‌شود كه از سوي برخي از حاميان خود در ايالات متحده پشتيباني مي‌شوند. حال اين پرسش مطرح است كه آيا اقدامي كه واشنگتن در افغانستان تحت شعار ريشه كني مواد مخدر انجام مي‌دهد واقعا مبارزه با مواد مخدر است يا تجارت مواد مخدر؟ سال گذشته كشت خشخاش در ولايت هلمند يکصدوشصت درصد رشد داشت كه به رشد پنجاه درصدي كشت خشخاش در افغانستان كمك كرده بود. سال گذشته افغانستان شش ‪هزار و دوصد تن خشخاش توليد كرده بود كه نودودو درصد از نياز بازار جهاني را تامين مي‌ كند.

همچنان بسياري فرماندهان اصلي و رهبران جناح هاي سياسي كه متهم به ارتكاب جنايت اند، در دولت فعلي داراي مقامهاي رسمي هستند ؛ آنها در سطوح بالاي اردو، پوليس،سرويس هاي اطلاعاتي و حتي منحيث مشاوران كرزي فعاليت دارند . تعدادي ديگر شايد فعالانه در تكاپوي چنان مقاماتي باشند .

 بسياري افغانها و بويژه كابلي ها بر اين باورند كه گذشته هاي سوء اين افراد باعث مي شود كه آنها براي احراز چنين مقامهايي مناسب نباشند .دزدي هاي گسترده شبانه در پايتخت و ولايات نيز امنيت اجتماعي خانواده ها را با تهديد جدي مواجه کرده است.  به دليل فقر امکانات اغلب نا امني هاي اجتماعي در ولايات، پوشش رسانه اي داده نمي شود وشايد خيلي از رسانه هاي داخلي به دليل زير سوال نرفتن و تهديد نشدن به وسيله مقامهاي امنيتي و ديگران حاضر به انجام چنين ريسکي نيستند.

 از اينرو کمتر شاهد جلوه اينگونه نا امني ها در سطح رسانه ها هستيم .آمار و ارقام نيز وجود ندارد تا بتوانيم با مراجعه به آن، ميزان جرايم ارتکاب يافته ودر صد آن را در کشور تشخيص دهيم. وظيفه اصلي تامين امنيت در جامعه به عهده نيروهاي امنيتي و محاکم کشور است که ضعيف عمل نمودن اين دو نهاد در شرايط کنوني افزايش نا امني هاي اجتماعي را به نحوه چشمگير رقم زده است.  علنا مشاهده مي شود که منابع ملي ما توسط دزدان و سود جويان به تاراج مي رود ، ميراث فرهنگي ما که هويت ملي ما را به جهانيان معرفي مي کند از دل خاک بيرون کشيده شده يا از موز يم ها به غارت مي روند و پس از انتقال به کشورهاي همسايه سر از موز يم هاي شخصي جنرالا ن پاکستاني يا د يگر کلکسيونرها اروپاوآمريکادر مي آورد .  ذخاير و معادن ما که براي دولتمردان نا مکشوف باقي مانده اند گاهي اوقات به وسيله دزدان و غارتگران شناسايي مي شوند و آنان اين منابع ارزشمند را استخراج نموده ود ر با زارهاي خارج از کشور، به فروش مي رسانند. کشور ومردم افغانستان بادر به اين که اقتصاد ضعيفي دارند اندک بضاعت مالي ما چه در خانه و چه سرمايه هاي ملي اينگونه به غارت وتاراج مي رود.

فشارهاى نظامى به تنهايى قادر به حل مشكلات اساسى افغانستان نيستند و اين كشور براى توسعه، بازسازى و بهبود عملكرد دولت علاوه بر آن ها به كمك هاى بيشترى نياز دارد. اين مشكلات تنها ريشه در خود افغانستان ندارند. به باور مقام هاى غربى، صلح قابل قبول در افغانستان منوط به نابودى زيربناى اصلى حمايت از تروريست ها در پاكستان و دستگيرى طالبان و القاعده در اين كشور است.

طالبان و القاعده حملات بر ضد نيروهاى افغانستان و نيروهاى نظامى غربى را در پايگاه هاى عملياتى خود واقع در بلوچستان پاكستان و مرزهاى شمال غربى طراحى مى كنند. مطالعه سياست هاى كمكى در سال هاي گذشته بسيارى از تحليل گران را متقاعد كرده است كه چنانچه اجراى استراتژى بين المللى كمك به افغانستان با همان فرض قبلى ادامه يابد در آن صورت نمى توان انتظار زيادى از بهبود اوضاع امنيتى داشت. اين تصورى ساده لوحانه و خطرناك است كه با بيشتر كردن نيروهاى ناتو و افزايش اختيار عمل نيروهاى آمريكايى مى توان طالبان را شكست داد.  افزايش عمليات نظامى ناتو در افغانستان و گسترش جست و جوهاى نيروهاى نظامى آمريكايى براى يافتن نيروهاى القاعده و طالبان، سبب به خطر افتادن جان عده بيشترى از سربازان آمريكايى و اروپايى و كاهش ذخاير مورد نياز جامعه بين المللى به منظور سرمايه گذارى در اردوي ملى و بازسازى و توسعه جامعه مى شود.

در حالى كه حداقل مصارف هر سرباز ناتو مستقر در افغانستان، پنج هزاردالر در ماه است، هر سرباز اردوي ملى ماهانه به طور متوسط تنها شصت دالر دستمزد مى گيرد. برنامه هايى از قبيل اختصاص حقوق بيشتر به اضافه برنامه هاى آموزشى بهتر، براى افسران اردو و پوليس ملى ، مطمئناً افغانان بيشترى را جذب نيروهامسلح خواهد كرد و ترك خدمت درادارات نظامي كاهش خواهد يافت.

بنابراين لازم است كه استراتژى جديدى جايگزين ذخاير مصرف شده در زمينه توسعه فعاليت نيروهاى آمريكايى و ناتو شود. مشكل ترين قسمت اين استراتژى، مستلزم وجود صلاحيت اخلاقى و شهامت ايالات متحده در خاتمه دادن به جست وجو ها براى يافتن نيروهاى القاعده و طالبان است.  چنانچه سازمان دفاعى ايالات متحده با سياست جنگ بر ضد ترور، خود درگير جنگ در افغانستان شود در آن صورت ناتو قادر نيست به عنوان يك قدرت باثبات در افغانستان ادعاى حق كند، در حالى كه ناتو چنين قدرتى را در كوزوو و بوسنى هرزگوين داشت.

پاکستان با اتخاذ سياست دو گانه در خصوص طالبان ، شرايط مساعدي براي فعالیت گروههاي تروريستي در منطقه فراهم کرده است . سابقه حمايت دولت پاکستان از طالبان به زمان حکومت طالبان باز ميگردد . پاکستان ، عربستان و امارات متحده عربي تنها سه کشوري بودند که حکومت طالبان در افغانستان را به رسميت شناختند .  با سقوط طالبان مناطقي از پاکستان به مامن نيروهاي طالبان تبديل شد . در سالهاي اخير دولت پرويز مشرف همواره از سوي آمريکا و افغانستان به حمايت و پشتيباني از طالبان متهم شده است . از نگاه واشنگتن و کابل ،پاکستان در راه مبارزه با طالبان و القاعده ، همکاري لازم را ندارد . به اعتقاد برخي کارشناسان، حمايت اسلام آباد از طالبان با هدف تقويت و افزايش نفوذ پاکستان در افغانستان صورت مي گيرد .

ازطرف ديگرسازمان نظارت بر حقوق بشر ملل متحد،‌ با نشر اعلاميه ‌اي برخي از رهبران و مقامات احزاب گذشته را بر نقض و هتك حقوق بشر و ارتكاب جرائم جنگي متهم كرده است.
بدون شك در دوران جنگهاي متوالي سه دهه گذشته هر دو گزينه )نقض حقوق بشر و جرائم جنگي) به صورت ناراحت ‌كننده و تكان ‌دهنده در سطح كشور صورت گرفت و اكثريت رهبراني كه مستقيم و يا غير مستقيم در اين جنايات دست داشتند،‌ هم ‌اكنون نيز در عرصه قدرت مطرح و داراي قدرت و نفوذی تأثير گذار مي‌ باشند. برخي نيز مانند رهبران طالبان هنوز هم مصروف و سرگرم تداوم جنايات خويش عليه مردم بيدفاع افغانستان بوده و با ايدئولوژي خشك و افراطي خويش، عقيده باطل و فاسد خويش را در مورد قتل و كشتار مردم به پيش مي ‌‌برند.
با اين‌كه بيش ازشش سال از اين وضعيت جديد مي‌گذرد،‌ هنوز هم دورنماي صلح و زندگي مسالمت‌آميز چندان يقيني و اميدواركننده نيست و شكنندگي اوضاع به حدي است كه يك جرقه مي‌تواند تمام فضاي كشور را با شورش و آشوبگروههای فوق می خواستند با اين اعمال ناتوانی دولت را در تامين امنيت و حمايت از ساکنين محل نشان دهند. تجارت پررونق مواد مخدر در اين سال قسما عامل و قسما تمويل کننده نا امنی ها و خشونتها در افغانستان بود که با رشد ۶۰ درصد نسبت به سال قبل رکوردی قائم کرد. اين تجارت نصف درآمد کشور و  ۹۲ درصد هروئين جهان را تشکيل می دهد. دراين سال نا آرامی در جنوب و جنوبشرق افغانستان به جنگ تمام عيار مبدل شد، با آنکه نيروهای ناتو که وظيفه تامين امنيت در افغانستان را مطابق به فيصله های سازمان ملل متحد به عهده دارد ساحه فعاليت خود را به سراسر افغانستان گسترش داد. در نقاط ديگر کشور، افغانها روزمره مورد ظلم و ستم جنگ سالاران و مليشاهای محلی که ظاهرا با دولت افغانستان همنواند قرار داشت. مردم از بی کفايتی و ناهمآهنگی ميان نيروهای خارجي و مساعدت های مالی جهانی در سراسر کشور و حتی در کابل ناراض و خشمگين اند. همچنان مردم از ضعف کارآيی دولت کرزی و فساد اداری عاملين آن گفتني هاي فراوان دارند. دولت نيز در بسياری موارد نه ميل ونه توانايی حمايت از مردم عام را داشت. عليرغم رشد درآمد سرانه (که بيشتر مديون تجارت مواد مخدر است) پيشرفت های اقتصادی در مناطق شهری و بخصوص در کابل متمرکز شده است.

نقض حقوق بشر، فقر و نا امنی بشکل قابل توجهی با افزايش فاصله از مراکز ولايات افزايش ميابد. برخوردهای مسلحانه و نا امنی پيشرفت های اقتصادی را در اکثر نواحی افغانستان که يکی از عقب مانده ترين کشورهای جهان است، با مشکلات جدی و حتی با عقبگرد مواجهه ساخته است. بازسازی بالخصوص در جنوب آسيب ديده و اين نقيضه بيشتر برخشم مردم افزوده است.

از سويي ديگر منطقي و مطلوب است كه براي ترويج و نهادينه ساختن حساب‌ گيري از دوره مسئووليت كساني كه مسئول بوده و هستند،‌ به تدريج گام برداشته شود و نيز اقدامات مؤثر و حساب‌شده در دفاع و حفظ حقوق بشر و رسيدگي به جنايات سازمان‌يافته و پراكنده با حفظ مصالح و منافع آينده و فعلي كشور صورت بگيرد.بنابراين تثبيت و تحقيق و جمع‌آوري مدارك و اسناد در مورد جنايات انجام‌شده،‌ در مسئوليت نهادهاي مربوطه داخلي است و آن‌ها مسئوليت دارند تا به اين خاطر كه بتوانيم در آينده زمينه‌هاي تخطي از حقوق بشر را از بين ببريم تحقيقات خود را به صورت كامل و جامع به قوه قضاييه كشور ارائه كنند تا در آينده مورد استفاده قرار بگيرد ولي فراموش نكنيم كه به انگيزه‌هاي تبليغاتي و سياسي و استفاده ابزارگونه از اين مورد به ضرر صلح و ثبات در كشور است و آب آن فقط در آسياب دشمنان افغانستان خواهد رفت نه مردم افغانستان و قربانيان جنايات. استفاده ازرسانه هاي خبري وتحليلي نامه هاي مردم ، باشگاه ، نشريه سپيده واقتباس ازنوشته هاي قبلي ام درنشريه هاي درون وبيرون مرزي .

 


May 19th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات